در این متن بیشتر میخواهم نگاهی بیندازم به این که چگونه یک شرکت حامی صهیونیسم میشود؟ یا ما بر چه اساسی میتوانیم یک شرکت را صهیونیستی بدانیم؟ چه معیاری هست؟
علی اللهیاری – مصاحبه اخیر وزیر بازرگانی دربارهی نستله نکات عجیب و ناراحتکنندهای داشت. نه به خاطر محتوایش. که اتفاقا به دلیل شباهت عجیبش به حرفهایی که در سال 85 زده شد. این اتفاقات خاطرات سال 85 را برایم زنده کرد. وقتی که در واکنش به تخریب باب المغاربه موج جدید و جدی تحریم کالاهای حامی صهیونیسم با تجمع زیر باران جلوی مجلس شورای اسلامی شروع شد. آنجا بود که نستله به دلایل مختلف به عنوان نقطه هدف انتخاب شد.
اما حرفهای جناب وزیر چند نکتهی مهم را میرساند. اول اینکه ایشان اصلا از ماجراهای این سالها خبر ندارد. دوم اینکه حتی همین اسناد دانشجویی دربارهی نستله را نخوانده است. سوم این که هیچ یک از بیانیههای جریانات دانشجویی را در این باره نخوانده است!!
یادم هست از همان تجمع جلوی مجلس، جلوی نستله و … همواره به نکته توجه و تاکید داشتهایم که کالای حامی صهیونیسم فقط کالای با آرم Made in Israel نیست. در همان صحبت جلوی مجلس گفتیم که حامی صهیونیسم بودن یک شرکت ربطی به سهامدارهایش ندارد. به عملکرد آن شرکت و مراوداتش با دولت صهیونیستی و نظام صهیونیستی بین اللملل دارد. این یکی از حرفهایی بودهاست که تقریبا در قریب به اتفاق بیانیههای تحلیلی جنبش دانشجویی به آن اشاره شده است. و آقای وزیر زحمت خواندن یکی دو مورد از آنها را نکشیده است! (نمونه: سال 87، بسیج دانشجویی امیرکبیر، 7 خوان مبارزه با کالاهای صهیونیستی – سال 89، جنبش عدالتخواه دانشجویی )
از مورد خاص نستله و شواهد حیرت برانگیز حمایت از صهیونیستها نیز میگذرم که این مقاله به خوبی توضیح داده است. حتی از این هم میگذرم که بعد از تجمع سال 85 مدیر روابط عمومی شرکت اصلی در سویس در مصاحبه با بی بی سی، با حالت وقیحانه و توهین آمیز و بدون تکذیب ادعاهای ما، تنها هشدار داده بود که تحریم باعث بیکار شدن کارگران خودتان میشود!! گمان کرده است اینجا هنوز زمان شاه است که اینها بخواهند با تهدید و زورگویی کارشان را پیش ببرند!
اما در این متن بیشتر میخواهم نگاهی بیندازم به این که چگونه یک شرکت حامی صهیونیسم میشود؟ یا ما بر چه اساسی میتوانیم یک شرکت را صهیونیستی بدانیم؟ چه معیاری هست؟
اولین واقعیت درباره این موضوع این است که همهی شرکتها در یک سطح نیستند. بعضیها تماما، از الف تا ی، صهیونیستیاند، بعضی کمتر و بعضی هم اصلا. لذا باید چند دسته را مورد توجه قرار داد. اما به قطع همهی این دستهها «حامی صهیونیسم» هستند در حد خود.
الف) دستهای از شرکتها هستند که در خاک سرزمینهای اشغالی، با سرمایه و ارادهی اشغالگران قدس ایجاد شدهاند برای حل نیازهای صهیونیستها. که این قبیل مراکز میتواند از کارخانههای نظامی باشد تا کارخانههای نجاری و فولاد و غذایی.
ب) شرکتهایی بزرگ و فرا ملیتی که سهامی خاص هستند. و سهامداران آن از صهیونیستهای جدی هستند که منافع و خدمات این شرکتها را برای اهداف صهیونیسم به کار میگیرند. شرکتهای نفتی مانند شل و یا رسانهای چون شبکههای رابرت مرداک. چنین شرکتهایی ارتباط ایدئولوژیک شدید با صهیونیسم بین الملل دارند.
پ) شرکتهایی هستند که فارغ از محل اصلی شرکت، هیئت مدیره و مدیران اصلی آن و صهیونیست بودن یا نبودن آنها، در راستای منافع صهیونیسم کار میکنند. شرکتهایی که با کمکهای اقتصادی به اسرائیل (اعم از ایجاد شعبه و سرمایهگذاری در مناطق صهیونیست نشین، کمکهای سالانه اقتصادی و …) ، باعث رشد اقتصادی و لاجرم ایجاد امید به زندگی در سرزمینهای اشغالی برای صهیونیستهای کثیف هستند. شرکتهای بزرگی که در اسرائیل سرمایهگذاری کرده و تامین شغل میکنند از این دستهاند.
ت) شرکتهایی که دست به تامین نیازهای استراتژیکی جنایتکاران صهیونیسم میکنند به صورت خاص در این عرصه قرار میگیرند. شرکتهایی که تسلیحات نظامی، امنیتی، مخابراتی و … میکنند و زیرساختهای اساسی برای این رژیم فراهم میآورند. به عنوان نمونه شرکت موتورولا که اقدام به تجهیز امکانات مخابراتی ارتش اسرائیل میکند.
ث) شرکتهایی که از طرف مبادی رسمی رژیم صهیونیستی از آنان تقدیر و تشکر میشود. و مشمول دریافت جوایز نقدی، غیرنقدی، معافیتهای مالیاتی، و کمکهای بلاعوض این رژیم میشوند.
ج) شرکتهایی که اقدام به حمایت مالی از برنامهها، کنگرهها، مراسمات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی برگزار شده توسط رژیم صهیونیستی و صهیونیستهای قطعی، میکنند.
چ) شرکتهایی که به طرق مختلف دست به تایید و حمایت از دروغ تاریخی هولوکاست میزنند. به خصوص شرکتهایی که به صندوق هولوکاست کمک مالی میکنند. ماجرای هولوکاست در طول این سالیان دراز یکی از منابع مهم مالی رژیم صهیونیستی است.
ح) شرکتهایی که اقدام به مشارکت و خرید و فروش سهام به رژیم صهیونیستی یا شرکتها و موسسات مستقر در مناطق صهیونیست نشین سرزمینهای اشغالی و شعبههای آن در سراسر جهان میکنند. این نکته در همهی زمینههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و … و این شامل خدمات مشاورهای هم میشود.
درباره دسته بندی فوق باید به این نکته توجه داشت که سطوح وابستگی برخی به صهیونیسم مانند ح کمتر است. و بعضی شرکتها که چند مورد از این موارد را دارا میباشند، بسیار زیاد است.
نکتهی مهم دیگر آن است که شعب این شرکتها نیز چون به شرکت اصلی سود میرسانند شامل این تعاریف میشوند.
حال در مواجه با شرکتها باید به این دسته بندیها توجه داشت. آنهایی که در چند مورد قرار میگیرند با شرکتی که مثلا فقط در دسته ح قرار میگیرد قطعا متفاوت است.
پس از کلیتی درباره دستهبندی نوع مراودات یک شرکت با صهیونیسم، باید به بهانهای واهی برای گریز از عمل در میان مسئولین امر اشاره کنم. از آنجا که حقیر از سال 85 به صورت مستقیم و در حلقهی اول درگیر مسائل تحریم بودهام، برایم بسیار جای تاسف است که مسئولین مرتبط حرفهایی را طرح میکنند که هیچ یک از حرفهای مدعیان نبوده است. مهمترینش همین بحث سهامداری آن است. در طول این سالیان هیچ کس مدعی نشده همه سهامداران نستله –به عنوان نمونه- صهیونیست هستند. واقعا هیچ کس چنین ادعایی نکرده است. اما آقایان از کجا چنین ادعای مضحکی را طرح و بعد نقد میکنند؟ این شیوه که به مغالطهی پهلوان پنبه مشهور است، بسیار ابتدایی است. چه اساسا مگر سهامداران یک شرکت سهامی عام را میتوان بررسی کرد؟ مهمتر از سهامدارن، نوع عملکرد و مراودات این شرکت و امثال آن با صهیونیسم است، که مشخص است. چیزی که حتی خود مسئولین شرکت تکذیب نکردهاند.
به هر حال در این یادداشت تنها به بررسی مفهوم «حامی صهیونیست» بودن یک شرکت پرداختم. در باب تحریم حامیان صهیونیسم نکات مهم دیگری هم هست که در مجالی دیگر به آن خواهم پرداخت. ان شاء الله…